میخواستم یه پست بلند از اتفاقات و دلایلشون بنویسم
ولی دیگه چیزی ازم باقی نمونده که توان تایپ کردن و فکر کردن برای چیدن کلمات داشته باشه ...
کلماتی که با هر بار فکر بهشون قلبم فرو میریزه ...
امیرحسین جان ، نتونستم هیچ کلمه و جمله ای واسه حالی که دارم پیدا کنم! فقط امید وارم اگه اون ور دنیایی وجود داره ، بهتر از این جهنمی باشه که قدرت رو ندونست ...
بدرود ای آرزو های تحقق نیافته .. بدرود ای تلاش های فراوانی که ثمر نیافته ..
بدرود ای گران زندگی کرده اما ارزان جان باخته ..
بدرود به همه کسانی که در این سفر همراهت شدند ..
بدرود ، از طرف ملتی که به این اشتباهات انسانی باخته و ساخته! ..
بدرود .. ، امید وارم جایتان بهتر از ما باشد ..
و ما فقط در غم و حسرت نبودتان میسوزیم و در خشم و نفرتمان بیشتر فرو میرویم ...